جدول جو
جدول جو

معنی گلاب شکر - جستجوی لغت در جدول جو

گلاب شکر
(گُ شِ کَ)
قسمی شیرینی که در میان گلاب دارد. شیرینی که در درون آن شربتی معطر به گلاب است
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

معجونی از گلبرگ های گل سرخ و شکر یا قند که در قدیم به عنوان مسهل به کار می رفت، گل قند، برای مثال صدهزاران جان تلخی کش نگر / همچو گل آغشته اندر گل شکر (مولوی - ۱۳۱)، گر گل شکر خوری به تکلّف زیان کند / ور نان خشک دیر خوری گل شکر بود (سعدی - ۱۱۱)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گلاب گیر
تصویر گلاب گیر
کسی که پیشه اش گرفتن گلاب از گل می باشد
فرهنگ فارسی عمید
(چَ پَ / پِ / چَپْ پَ / پِ زَ)
گلاب گیرنده. آنکه گلاب تهیه کند: و مثال برآمدن و باز فرودآمدن این بخارها و رطوبت ها همچون کارگاه گلابگیران است. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). و رجوع به گلابگر شود
لغت نامه دهخدا
(گُ کَ / کِ)
عمل گلاب کشیدن. رجوع به گلاب کشیدن شود
لغت نامه دهخدا
(چُ پُ کَ / کِ)
کشندۀ گلاب. آنکه از گل گلاب کشد
لغت نامه دهخدا
(گُ بِ شِ کَ)
گلقند. (ناظم الاطباء). گلشکر. رجوع به همین مدخل شود
لغت نامه دهخدا
(لَ شَ / شِ کَ)
لب چاک. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
آنکه گلاب استخراج کند کسی که گلاب تهیه کند: و مثال بر آمدن و باز فرود آمدن این بخار ها و رطوبتها همچون کارگاه گلابگیران است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گلاب کشی
تصویر گلاب کشی
عمل گلاب کشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گلاب کش
تصویر گلاب کش
آنکه از گل گلاب گیرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گل بشکر
تصویر گل بشکر
گلشکر گلقند
فرهنگ لغت هوشیار
لب چاک لب شکری: لب شکر گشته ای که تا دانند جای دندان شکستنت خالی است. (میر معصوم تجلی آنند. لغ)
فرهنگ لغت هوشیار